نیایشنیایش، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات نیایش

7/8/95

1395/8/7 20:44
نویسنده : مامان
93 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. ناز مامان.امروز روز جمعه آست صبح با بابا وستایش رفتیم که. فیلم به دنیا اومدنت رو بگیریم.فیلم قشنگي بود ولی خیلی. خلاصه بود ولی خوشحالم که فیلم برای شما گرفتیم واز اینکه برای آبجیت نگرفتیم بسیار ناراحت.

دختر قشنگم خیلی برای من کار درست میکنی.با اینکه تو مرخصیم اصلا وقت سرخاروندن ندارم.پوستم کنده شده..شبها دوبار ساعت 2و ساعت 5بیدار میکنی..بعد ساعت 6بيدارم میکنی که من هم ستایش رو بیدار میکنم تا صبحانه بخوره و به مدرسه بره.بعد از دادن صبحانه و رفتن ستایش شما معمولا چندبار باید پوشکت عوض شه و من. همش میدوم به اینور اونور.وبعد اپن بایدد به فکر ناهار باشم که معمولا شما چنندبار وسطش بیدار میشی و گریه میکنی و بعد ساعت. یک ربع به یک آبجی میاد و بعد اون کارهای من دو برابر میشه.درسهای. ستایش و شیطنتهاشم اضافه ميشه.خلاصه. همینطور ادامه داره تا آخر شب..بابا هم که میاد پا به پای من میدوه.یعنی پوستمپن کندست.

حالا کارهای جالب شماکه خستگی رو از تنم درمياره. جدیدا میخندی و صداهایی رو درمیاری که میخوای حرف بزنی.دوم گردن و پاهات رو همزمان بلند میکنی فکر کنم میخوای بشینی.من هم در تعجیم از این حرکتت.قزبون دختر زرنگم برم 

گل گلی این هفته وقت واکسنته من دارم از استرس میمیرم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)